تفال به حافظ 24 آذر 1400؛ آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
به گزارش وبلاگ زندگی، فال گرفتن از آثار ادبی، از باور های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می بردند بهره ای از کلام حق دارند رجوع می شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما به جای مانده است.
آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند
اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیام وی
وان گه به یک پیمانه می با من وفاداری کند
دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او
نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند
گفتم گره نگشوده ام زان طره تا من بوده ام
گفتا منش فرموده ام تا با تو طراری کند
پشمینه پوش تندخو از عشق نشنیده است بو
از مستیش رمزی بگو تا ترک هشکمک کند.
چون من گدای بی نشان مشکل بود کمک چنان
سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند
زان طره پرپیچ و خم سهل است اگر بینم ستم
از بند و زنجیرش چه غم هر کس که عکمک کند
شد لشکر غم بی عدد از بخت می خواهم مدد
تا فخر دین عبدالصمد باشد که غمخواری کند
با چشم پرنیرنگ او حافظ مکن آهنگ او
کان طره شبرنگ او بسیار طراری کند
توضیح لغت: بانگ نای: آوازه خوش حنجره /پشمینه پوش: خرقه پوش، صفت جانشین موصوف (صوفی)
تفسیر عرفانی:
آیا کسی وجود دارد که از روی کرم سر وفاداری در پیش گیرد و به جای بدکاری ها، لحظه ای نیکوکاری کند. مقصود او از این شعر این است که وارستگان درگاه دوست دل به دوست سپرده اند تا به لقایش دست یابند و اگر این امکان برایشان میسر نگشت، نباید مایوس گردند، زیر فقط اوست که از روی کرم خود طریقه وفاداری را پیشه کار خود می سازد.
تعبیر غزل:
مسئولیت سنگینی به عهده شما گذاشته شده است که مشکلاتی برای شما به همراه دارد. باعث ایجاد اخلاف بین شما و کسی می شود و پس از مدتی، صلح بین شما برقرار می شود.
منبع: فرارو