خطاهای شنیداری عجیب مغز!
به گزارش وبلاگ زندگی، کسانی که راست دست هستند، تن های بالا را با گوش راست خود می شنوند، در حالی که چپ دست ها این تن ها را با گوش چپ خود می شنوند. حالت بعدی نیز وجود دارد که با هر دو گوش به صورت همزمان به آن گوش دهند.
وبلاگ زندگی | آیا شما همان چیزی را می شنوید که من می شنوم؟ البته که نه. دیوید رابسن می گوید این توهمات شنیداری عجیب نشان می دهد که مردم نظرات متفاوتی درباره آنچه می شنوند دارند.
به گزارش وبلاگ زندگی ، سوفی میکینگز از مخاطبان خود در کافه دنجی در شمال لندن پرسید: می دانید که به شما گفته اند که خوب باشید و کسی را سوال پیچ نکنید. اما اگر می خواهید می توانید مرا سوال پیچ کنید. هرچند فایده ای ندارد، چون من نمی توانم بشنوم شما چه می گویید.
البته او شوخی می کرد، چون کاملا کر است. موضوع صحبت اما شنوایی و دام های گوش برای مغز بود. او کار خود را آغاز کرد. قبل از ورود به بحث شنوایی، او وارد مبحث اشتباهات بینایی می شد. او آن لباس مشهور و جنجالی (سفید و طلایی یا آبی و مشکی) را مثال می زد و می گفت تعبیر افراد فرق دارد. سپس چند قطعه صوتی را پخش می نماید تا فرضیات ما از ادراک دنیا را به چالش بکشد.اغلب گفته می گردد که نباید به راحتی به چشمان خود اعتماد کنیم. اما تا قبل از آن نمی دانستیم که گوش هم تا این مقدار شنماینده و متقلب است. وقتی از کافه بیرون آمدم و به چهارراه کینگ کراس و شلوغی مثال زدنی اش رسیدم، به این مسئله فکر کردم که چه مقدار از این صداهایی که می شنویم به وسیله مغز ما فراوری شده است.
مغز ما صداها را حدس می زند. بنابراین چیزهایی که می شنوید همواره واقعی نیستند
از روی کنجکاوی به دانشگاه کالج لندن رفتم تا او را ببینم. کادر علمی و همکلاسی هایش در ابتدا او را منصرف نموده بودند که در این رشته پژوهش کند. زیرا همان طور که گفتم او ناشنوا بود. اما یکی از اساتید در نهایت او را تشویق کرد تا رشته عصب شناسی شنوایی را ادامه دهد.
پروژه او بر روی این مطلب بود که ما چگونه در طول یک مهمانی صداها را می شنویم. به نظر می رسید حتی زمانی که ما غرق یک گفتگوی دونفره شده ایم، مغزهایمان به صداهای زمینه دیگر توجه می نمایند تا زمانی که همه ساکت شدند ما هم تن صدای خود را پایین بیاوریم.
میکینگز می گفت: مردم نمی دانند صداهایی که من می شنوم یا صداهایی که دیگری می شوند فرق دارد. او تناقض نیم گام که یک تناقض شنیداری است را مثال می زد. این تناقض چهار نت را پخش می کرد که حالت ها افتان و خیزان هر نت برای اشخاص می تواند متفاوت باشد.
تریتون را از اینجا بشنوید
میکینگز این نت را در همان کافه پخش کرد و خواست کسانی که صدای خیزان و افتان را می شنوند جداگانه دست خود را بالا بیاورند. نتیجه مساوی بود. این تناقض هم مانند همان لباس جنجالی است. شخصی کناردستی شما لزوما مثل شما نمی بیند یا نمی شوند. در واقع هیچ پاسخ قطعی و درستی برای آن وجود ندارد.
سفید و طلایی یا آبی و مشکی؟
مغز عدم قطعیت را دوست ندارد. به همین علت حدس های قانع نماینده را می سازد. دایانا دویچ در دانشگاه کالیفرنیا سن دیگو پژوهشی را انجام داد که نتایج آن جالب است. او می گفت که پاسخ ما به لهجه و زبان ما بستگی دارد. برای نمونه او نوشته بود که در این تناقض، نتایج مردم کالیفرنیا با نتایج مردم انگلستان مغایرت داشت. از نظر او، الگوهای گفتاری دوران کودکی در معین نقشه ذهنی افراد برای شنیدن نت های موسیقی تاثیرگذار است.
البته نمونه های این چنینی کم نیست. کریستوفر نولان یکی از همین ترفندها را در فیلم شوالیه تاریکی برمی خیزد به کار گرفت.
در نمونه دیگری صدای زنی می آید که به نظر کلمه ای لاتین را مرتب تکرار می کرد. مخاطبان اما برداشت های متفاوتی از این واژه دارند.
از اینجا گوش کنید
شما چه شنیدید؟ بعضی می گویند زنی واژه انگلیسی no way را تکرار می کرد. اما دیگران می گویند واژه های دیگر مانند window, welcome, love me و غیره را شنیده اند.
به نظر می رسد که انتظارات ما ادراک ما می سازد. دویچ می گفت که ما منتظر شنیدن واژه ای خاص هستیم، بنابراین ذهنمان ما را مجاب می نماید تا چیزی که می خواهیم را بشنویم. همین انتظارات می تواند عاملی باشد که حرف دیگران را اشتباه بشنویم.
دویچ به این نتیجه دست یافت که کسانی که راست دست هستند، تن های بالا را با گوش راست خود می شنوند، در حالی که چپ دست ها این تن ها را با گوش چپ خود می شنوند. حالت بعدی نیز وجود دارد که با هر دو گوش به صورت همزمان به آن گوش دهند. تفاوت های جزئی و فردی در ساختار مغز بر روی ادراک ما اثرگذار است. این خطاها در واقع همان استثناهایی هستند که این قانون را تایید می نمایند: گنجایش مغز برای شکل دهی و پالایش حواس ما یاری می نماید تا ما دنیا را درک کنیم.
منبع: فرادید